سلام
دوم مرداد ماه سال 1392
با جمعی از دوستان و اهل و عیال و خانواده رفتیم سرین جای همه دوستای عزیزم خالی ، هوا عالی بود عالی عالی ! چرا عالی ؟ الان میگم به خاطر اینکه مه غلیظی داشت که جلو چشمتونو نمیدیدین ! من عاشق این هوام ... مه سنگین و هوای سبک ...
چند تا عکس هم گرفتم که چون توی مه گرفته شده ممکنه یکمی از کیفیتش کم شده باشه شما ببخشین برا هرکدوم از عکسها هم توضیح میذارم امیدوارم خوشتون بیاد .
مه دارنا
مه روستا
اینم یه نمای دیگه از روستای سرین از سمت الاشت
اینم آقا الاغه مشغول چرا ... بی خیال عالم .. :))
مسجد شهر زیبای الاشت توی مه
نوشته شده در شنبه 9 شهریور 1392 توسط شهرام رامی |
نظر ()
سوادکوه در دوران مختلف تاریخ، محدوده ثابتی نداشته و همواره حدود و مرز آن در اثرعوامل طبیعی، اقتصادی و سیاسی تغییر یافتهاست.کشفیات باستانشناسی بهمراه اسناد و مکتوبات تاریخی حاکی از آن است که سوادکوه از نواحی کهن طبرستان وایران بوده و انسجام بافت اجتماعی و فرهنگی آن در دوران اساطیری ایران ریشه دارد. این ناحیه همواره در تعیین مسیر تاریخ طبرستان حضور مؤثر داشته و مورد توجه حکام دولت مرکزی بودهاست. مورخینی مانند ابن اسفندیار تا قبل از قرن دهم هجری قمری آنرا جزئی از تپورستان در ایالت فرشوادگر ذکر کردهاند که از شرق تا جرجان، از غرب تا دیارآذربایجان، از جنوب تا نواحی ری، قومس و دامغان وسعت داشت.
ایالت فرشوادگر که در آثار مورخینی نظیر استرابون یونانی، ابن اسفندیار، میر ظهیرالدین مرعشی و کتاب اوستا از آن یاد شده ترکیبی از واژههای تبری فرش به معنی دشت و جلگه، واد به معنی کوه و گر به معنی دریا ذکر شدهاست. در برخی دیگر از منابع تاریخی مانند التدوین آمده که نام قدیم سوادکوه پتشخوارگر و پتشخرگر بوده و فرمانروایان و امرای بسیاری از این منطقه برخاسته و وقایع تاریخی مهمی نظیر ورود و سکونت فریدون پادشاه پیشدادی، پیکاررستم پهلوان مشهورشاهنامه فردوسی با دیوان مازندران و عبوراسکندر مقدونی در جنگ باداریوش سوم پادشاه ایران آخرین پادشاه هخامنشی در این ناحیه روی دادهاست.
در روایات شاهنامه فردوسی و اوستا، کتاب دینی پیروان آئین زرتشت آمدهاست که سوادکوه در گذشته محل زندگی انسانهای متمدنی بوده که آئین دیوسنائی داشته واژهائی نظیر دیوا، دی، دوآزرک و دا که اکنون نیز در زبان بومیان این نواحی رایج میباشد، از آن روزگاران به یادگار ماندهاست. نشانه هائی نیز از آئین میترائیسم ومهر پرستی در قرون اولیه میلادی و اواسط حکومت پادشاهان ساسانی، در این ناحیه وجود داشت. در زمان یزگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی ایران، حکومت سرزمین سوادکوه به ولاش واگذار و لقب فرشواد جر شاه به او اعطا گردید.
ساکنین این ناحیه بدلیل وضعیت طبیعی منطقه در بدو ورود سپاهیان عربها به ایران، سالیان متمادی با آنها و عوامل خلفای اموی مبارزه کرده و حتی تاقرن چهارم هجری بزبان پهلوی سخن میگفته و باخط پهلوی کتابت میکردهاند. کتیبه ای نیز به خط پهلوی ساسانی در بنای باستانی برج لاجیم بر جای مانده مربوط به قرن پنجم هجری قمری است. سرانجام اهالی منطقه با اختیار و تسلط کامل دین جدید را پذیرفته و به اسلام علوی روی آوردند. عدهای از مورخین بهمین دلیل سوادکوه را کوه سیاه معنی کرده و بر این عقیدهاند که اعراب در طی سالها مبارزه با مردم این ناحیه شکست خورده و بدلیل هراس ناشی از هیبت کوههای مرتفع وسختگذر که از انبوه درختان بلند و کهنسال پوشیده بوده نام سوادکوه یا کوه سیاه را بر این سزمین نهادند.در عهد خلافت مأمون خلیفه عباسی، اسپهبد مازیار به جر شاه یا پادشاه کوهستان ملقب گردید. این کوه بخشی از کوههای آپارسن قدیم بود که در کتاب اوستا او پامیری یسنا خوانده میشد و اکنون نیز همین نام در سوادکوه وجود دارد.در برخی از اسناد و مکتوبات تاریخی بجای مانده از جمله کتاب التدوین، سوادکوه را همان ناحیه مشهور فرشوادگر دانستهاند که در آثار مورخین مختلف در طی دوران تاریخی فرشوادگر، پرشخوارگر، پتشخوارگر، پرخواتروس، فرشوادجر، پذشخوارگر نیز خوانده شدهاست.درهمین کتاب ذکر شده که تا زمانحکومت فریدون، ششمین پادشاه پیشدادی ایران، سوادکوه جزء اقطار مازندران در حوزه فرشوادگر بوده و فریدون در ناحیه شیلاب یاتیلاب سوادکوه بزرگ شدهاست. در کتاب اوستا نیز آمده که فرشوادگر در جنوب دریای فرا فکرت قرار دارد و تخت گاه دیوان مازنی است.در تحولات اجتماعی و تاریخی بعد از قرن پنجم تا اواخرقرن سیزدهم هجری قمری نیز همواره نام سوادکوه بعنوان منطقهای امن و محفوظ مطرح بودهاست. بهمین دلیل باید اذعان داشت که بافت فرهنگی، اجتماعی و تمدن غنی و باستانی این منطقه به سنت دیگر مناطق کشور در طی فراز و نشیبهای تاریخ دچارآسیب کمتری شدهاست.نام این منطقه از واژههند و ایرانی سو، زئو، دئو، گرفته شده که معادل واژه فارسی روشنائی است. واژههای شبیه آنها نیز کماکان در گویش و نام اماکن مختلف وجود دارد. واژه سات نیز در اغلب نقاط مازندران بجای واژه صاف و روشن بکار میرود. در سوادکوه نیز در نام روستای سات روآر، مرتع سوته، رودخانه ذبیر و در زیرآبو سئو رویا آب روشن، فرمانهای مختلف این واژه باستانی دیده میشود.درحال حاضر نیز اهالی منطقه کوههای صاف و عاری از درخت را ساکو میخوانند که مخفف کلمه سات کوه یا کوه صاف میباشد.عدهای نیز بر این عقیدهاند که نام سوادکوه از کوه سوات گرفته شده که در جنوب شرقیروستای چرات در دهستان ولوچی واقع شده و در ارتفاعات آن آثاری از تمدن قدیم مشاهده میشود که احتمالا بدلیل استقرار حاکمان قدیم سوادکوه بر جای ماندهاست.با توجه به اینکه واژه سات با دگرگونی واژه سئو یا دئو پدید آمده و به معنی صاف روشن در جملات بکار میرود بهتر آن است که نام سوادکوه را بر گرفته از واژه سات کوه یا کوه صاف و بدون درخت بدانیم. در حال حاضر نیز واژههای سات روآر به معنی آب زلال و روشن، سئو درکا به معنی زلال و صاف، ذیب لا به معنی روشن و درگویش بومیان منطقه بکار میرود.عدهای ازمحققین نیز معقدند که نام سوادکوه با تغییر واژه کهن فرشوادگر به فرشواد کوه سپس تبدیل آن به سوادکوه پدید امدهاست.در بر خی از اسناد و کتب تاریخی اسامی دیگری مانندقارن کوه، شروین کوه، جبال شروین و کولاچی نیز برای این نا حیه بکار رفتهاست. میرظهیرالدین مرعشی نیز در میان وقایع تاریخی قرن هشتم هجری قمری آن راگلابی نامیده که علت آن معلوم نیست. تاحدود 1قرن پیش اقتصاد عمده مردم سوادكوه دامپروری بوده وبا زندگی عشایری وكوچ نشینی امرار معاش میكردند كه هنوز بازماندگان این نسل درگوشه وكناره این منطقه باهمان سبك ساده زندگی به چشم میخورند اما با تاسیس راه آهن و كشف رگه های زغال سنگ در كوههای سوادكوه و پیامد آن احداث معادن استخراج زغال سنگ و ترانسفر آن بكمك لوكوموتیو به اصفهان سبك جدیدی در كسب درآمد مردم و تغییر زندگی كوچ نشینی به زندگی كارگری و مقرری بگیری معادن بوجوآورد.مجموعه معادن كارسنگ،كارمزد، تاریك دره و... ازین قبیل میباشند.رونق سوادكوه نیز ازهمان زمان شروع شد تا اینكه در اواسط دهه 70 بدلیل بی كفایتی برخی مدیران شركت البرز مركزی و واگذاری بی حساب و كتاب بیت المال به بخش خصوصی، این شركت عظیم كه با دستان پینه بسته كارگران بومی قوت گرفته بود به بن بست رسید... آثار ركود شدید اقتصادی وفقر مردم سوادكوه واعتیاد فراگیر جوانان ناشی از همین به تاراج بردن شركت و اموال آن توسط بخش خصوصی و صدالبته لابی مدیران ومسؤلان وقت میباشد.
نوشته شده در دوشنبه 5 تیر 1391 توسط شهرام رامی |
نظر ()
و اما سرین . . . (SERIN)
سرین ، روستای باصفای ماست ... در جای جای این روستا ، صداقت و صفا موج می زند . هوای پاک و بی آلایش آن هر عاشق طبیعتی را شیفته خود می کند ، سکوت آن ، شلوغی و همهمه زندگی شهرنشینی را از یاد می برد ، تمام مشکلات زندگی در روستا هزاران بار زیباتر از مشکلات و بار سنگینی دلمشغولی های شهرنشینی است .
در کوچه های آن تاریخ جاریست ... از بیان آنچه که به چشمم میبینم و با روحم احساس می کنم عاجزم ، صدای شرشر آب چشمه امامزاده سرین که از دل سنگهای کوه برون می آید مانند نجوای عاشقانه آب که به سطح زمین رسیده گویی دلدار خود را می جوید ، اینجا همه عاشق می شوند! حتی سنگها !!! با جوشیدن چشمه هایش ، نفس کشیدن زمین را حس می کنم و با آن جان دوباره و زندگی دوباره ای می گیرم .
صدای شیهه اسبی که در میان درختان کوتاه به دنبال جفت خود می رود خود گویای هزاران سخن عاشقانه است و با آن زبان زیبا به ما ساده زیستن ، صداقت و عاشقانه در کنار هم بودن را می آموزند . به ما می گویند که زندگی زیباست ، اگر خود بخواهیم و سخت نگیریم ...
با طبیعت می شود انس گرفت وقتی که در دل چیزی جز سادگی نباشد ، بدانیم در این دنیا جایی هست که همه چیز در جای خودش قرار دارد ، همانطور بکر و دست نخورده ، ما در دنیای اینترنت ، کامپیوتر ، ماشین ، موبایل و ... تصور می کنیم همه چیز داریم اما ، با دیدن اینجا می فهمیم آنچه نداریم سادگی ، صفا ، صمیمیت ، سکوت و از همه مهمتر عشق ... نداریم! همه در کنار هم هستیم اما هیچ نداریم !

اینجا خدا را می توان بیشتر احساس کرد و دید ، با نفس کشیدن زمین ، با کوههای سربه فلک کشیده ، با نمناکی مه غروب ، با شنیدن آواز پرندگان ، فریاد چوپانها بر سر گوسفندان بازیگوش ، ندای گاوها در هنگام غروب ، دیدن ستارگان بیشمار در شب مانند چلچراغ آسمان که گویی می شود آنانرا با دست چید . می توان به خدا بیشتر نزدیک شد ، وقتی به بالای کوه می روی او را نزدیک تر احساس می کنی و فکر می کنی فقط صدای تو را می شنود چون به او از بقیه نزدیکتری !

نوشته شده در پنجشنبه 6 آبان 1389 توسط شهرام رامی |
نظر ()